سلام! ایندفعه می خوام یه شهید معرفی کنم! به مناسبت روز دانش آموز که نزدیکه می خوام یه دانش آموز بسیجی رو بهتون معرفی کنم! سپیده دم دومین روز از اسفند سال 1347 به دنیا آمد. پدرش حاج رمضانعلی رضاپور و مادرش زهرا خانم از آدمهای مذهب یو با دین و ایمان آن زمان بودند! دوران کودکی اش را با همان شیرین زبانی های کودکانه اش گذاشت! تک پسر بود و نور چشم پدر! قرار بود عصای پیری پدر در این دنیا شود اما... هر روز بزرگتر می شدو فرزند ارشد خانواده! همه دوستش داشتند. خواهرانش می گویند: با هم که بازی می کردیم ما عراقی می شدیم و او ایرانی! همیشه وقتی شکلیک میکردیم دستش را بر روی شکمش می گذاشت و شهید میشد آنوقت ما چادر مشکی سرمان می کردیم و برایش عزاداری آنوقتها 13-14 سال بیشتر نداشت! یک روز که بازهم این بازی را میکردیم مادر ما را دید و کتکی خوردیم که... 17 ساله بود دانش آموز مقطع دوم دبیرستان رشته فرهنگ و ادب دبیر ستان آیت الله کاشانی ناحیه 5 مشهد! 6 سالی می شد که جنگ شروع شده بود! و این آغاز یک پرواز بلند بود! قصد رفتن داشت! وطنش را دوست داشت و ... یاعلی گفت مثل خیلی از دانش آموز ها که درس را در مدرسه رها کردند و بر سر کلاس پیکار با نفس حاضر شدند ! رفت ... یک و ماه ونیم در پادگان مزدوران آموزش نطامی دید و بعد راهی خط شد! او رفت اما صدها دل را با خود برد! نمی دانم چند هفته بود که رفته بود اما 18 فروردین سال 66 روزی که مصادف بود با تولد آخرین منجی عالم بشریت خبری خانه ی حاج آقای رضاپور را لرزاند! رضا رفت. رضا رفت و بعد او دختری متولد شد! آفرین بر دامان پاک مادرش چرا که اگر او نبود شیرمردی را از که باید می آموخت!
روحش شاد و راهش پر رهرو محمدرضا رضاپور فرزند رمضانعلی متولد: 02/12/1347 شهادت: 18/01/1366 تحصیلات: دوم دبیرستان مدرک: فوق تخصص پرواز نام مستعار: کبوتر
فاتحه یادت نره حاجی!
|